---------------
---------------
ویرایش توسط Mohsen123 : 11-04-2016 در ساعت 11:12 PM
سلام آقا محسن...
جدا از این که به حقتون نرسیدین متاسف شدم..
راستش گاهی وقتا حکمت خدارو اصلا نمیشه درک کرد...
یه جورایی میشه گفت گاهی ما از حمکت خدا گلایه میکنیم...
که چرا به حقم نمیرسم و ... اما خدا حتما حتما حتما یه چیزی میدونه
حکمت خدا یه روزی یه جایی یه جوری نمایان میشه...
درسته زحمت کشیدین و نشد..اما از ایمانتون دست نکشید...
نشد...فدای سرتون... محکم وایسین و سال بعد مقتدرانه به حقتون برسید
پسر عمه ی من نخبه بود تمام المپیادا یک کشور میشد اما چهار سال پشت کنکور موند... تا اینکه امسال پزشکی پردیس قبول شد تازه نه دولتی...
پس قرار نیس همیشه اوضاع اون جوری پیش بره که ما میخواییم...
مهم خود شمایی که به تواناییات ایمان داری...مطمن باشید سال بعد یه جای خوب قبول میشین
موفق باشید
ویرایش توسط yasamanH : 09-20-2016 در ساعت 03:56 PM
براي سرفه ي گلدان ها، گلي نمانده خودت گل باش...
متنتون رو مطالعه کردم
دشواری نداره داداش
بم بگین میتونین آزاد شرکت کنین ؟؟؟؟
اگه میخواین آزاد شرکت کنین ک بگم چیکار کنین
هر چی یه راه حلی داره
انقدرام افسرده و دمق نباشین ، بذارین خدا خداییشو کنه شما هم بندگی
بیخیال ، واسه همه چی یقیه ی خدا رو میچسبیم
یه خورده ب خودمون بیام کجائه کارمون اشتباه
یه دو تا دوتا چهار تا کردن با مغزمون فک نکنم ک سخت باشه
حالام نگرانی نداره
شرایط و موقعیت خودتون رو بگین ک بگم چیکار کنین
زندگی تو فقط در خدا خلاصه کن
متاسفم اونچیزی که خواستی نشد اما مقصر خدا نیست
مقصر خودمونیم یا ان شالله دوره بعد با تلاش بیشتر به چیزی که می خوای میرسی
دل بردی
از
من
به یغما
ای ترک غارتگره من
روزی مردی با مشاهده آگهی شرکت مایکروسافت برای استخدام یک سرایدار به آنجا رفت. در راه به امید یافتن یک شغل خوب کمی خرید کرد.در اتاق مدیر همه چیز داشت به خوبی پیش میرفت تا اینکه مدیر گفت: اکنون ایمیلتان را بدهید تا ضوابط کاریتان را برایتان ارسال کنم. مرد گفت: من ایمیل ندارم.مدیر گفت: شما میخواهید در شرکت مایکروسافت کار کنید ولی ایمیل ندارید. متاسفم من برای شما کاری ندارم.مرد ناراحت از شرکت بیرون آمد و چیزهایی که خریده بود را در همان حوالی به عابران فروخت و سودی هم عایدش شد. از فردای آن روز مرد از حوالی خانه خود خرید میکرد و در بالای شهر میفروخت و با سود حاصل خریدهای بعدی اش را بیشتر کرد. تا جایی که کارش گرفت. مغازه زد و کم کم وارد تجارت های بزرگ و صادرات شد.یک روز که با مدیر یک شرکت بزرگ در حال بستن قرداد به صورت تلفنی بود، مدیر آن شرکت گفت: ایمیلتان را بدهید تا مدارک را برایتان ارسال کنم.مرد گفت: ایمیل ندارممدیر آن شرکت گفت: شما با این همه توان تجاری اگر ایمیل داشتین دیگه چی میشدینمرد گفت: احتمالآ سرایدار شرکت مایکروسافت بودم..**گاهی نداشته های ما به نفع ماست**
شاید مقصر خدا نباشه...
مقصر منم که تا ساعت چهار صبح درس می خوندم تا معدلم بیست بشه و به کمک خدا شد اینو جدی میگم که به کمک خدا شد واقعا شد واقعیا... امتحان نهایی باید شبیه کتاب بنویسی و من تستی کار می کردم بیشتر اما سر جلسه چیزایی به ذهنم میومد که پاسخ نامه و کتاب هم همینطور بودن... و مقصر خدا
اما همون معدل باعث شد من جای صندلیم تو کنکور یه جای بد باشه... و مقصر مسئولین حوزه
این همه امید دود شد... و مقصر خدا
این همه تلاش کردم... و مقصر من
دیگه همون آزاد هم قبول نمیشم
هیج جا منو نمیخوان...
ای بابا چرا اینجوری غمباد گرفتی و ناراحتی؟؟؟
گل پسر تو اگه آرومت بگیره میتونیم با کمک دوستان مشکلتو حل کنیم
ب شرطی ک خودت بخوای
هر چیزی مفرطش بده، حتی اب خوردن
درس خوندن نیاز ب آرامش داره ، ذهن باز داره و شرایط خاص خودش
ن با استرس باشی و نخوابی تا 4 صبح مثلا چی ک کنکوره
اصلا کنکور اونی نیست ک انقد ازش وحشت داری
اتفاقا باید کارای روزمره تو هم انجام بدی و کنار اونا درس بخونی
فقط دو ماه اخر رو تعداد ساعاتتو باید بالا ببری واسه خوندن
ورزش کردن و تفریح باعث میشه اندورفین بدنت ازاد شه و راحت تر سمت درس بری
من خودم به شخصه واسه کنکور هیچکدوم ازین سختیا رو به خودم ندادم
و دیدگاه منم واسه کنکور اینه که چه دانشگاه تهران باشی چه دانشگاه قلزوم آباد فلان روستای دور افتاده باشی مهم نیست مهم خودتی ک چجوری اون درس رو توو دانشگاه بخونی و بتونی از پس خودت بربیای و پیشرفت کنی
اگه دلت به دانشگاه رفتنه ، بم بگو چه رشته یی هستی ک بگم کدوم دانشگاه بری
میخوای علمی کاربردی برو، اونجا اتفاق خیلیم عملی کار میکن با بچه ها ، از اونجا استارت درس خوندنتو بزن
بعدش واسه مقاطع بالاتر با دید باز تر برو
زندگی تو فقط در خدا خلاصه کن
هیچوقتم اینجوری تصور نکن ک هیچ جا تو رو نمیخوان
شاید حرفی ک بزنم واست مسخره باشه
حداقل بر اساس تجربیات خودم دارم میگم
همه ی ادما در عین بی تفاوتی ک دارن کنار هم رد میشن و زندگی میکنن در عین حال واسه همدیگه مهم هستن
تو اگه توو اون خونه نباشی اونوقت میبینی خواهر برادر مامان و نزدیکا چ عزایی میگیرن
فقط بعضی وقتا یا کم لطفیه یا غروره یا هرچی ک هست نسبت به همدیگه کم اهمیت و کم توجه میشیم
اون عینک بدبینی رو از روو چشات برداری همه چی حله
زندگی تو فقط در خدا خلاصه کن
اینجوری نیست
علمی کاربردی ثبت نام ازمون کنکور هم نمیخواد ، فورا میری سرکلاسای درس
بعد اون دیگه واسه کارشناسی یا ارشدت تلاش کن
محیط دانشگاه با مدرسه خیلی فرق داره
روش یادگیری و درس خوندنت اونجا تغییر میکنه
میتونی توو مقاطع دیگه پیشرفت کنی
پشت کنکور موندن به هوای اینکه دانشگاه خوب بیاری اشتباه محض
زندگی تو فقط در خدا خلاصه کن
من پزشکی دولتی میخوام...
وگرنه با همین رتبه ام داروسازی قبول بودم یا شیمی دانشگاه شریف قبول بودم یا روانشناسی و حقوق دانشگاه تهران و...
بهرحال با دید بخوای به زندگیت ادامه بدی خیلی سخت میشه
سعی کن اول دید تو تغییر بدی بعد شروع کنی ب درس خوندن مجدد
اگه رتبه ت زیر 800 بوده میتونستی هر شهری پزشکی دولتی قبول بشی
ولی خب بهرحال گذشت
با جنگ اعصاب ب هیچ نتیجه ی مطلوبی نمیرسی
با خودت بیشتر خلوت کن و بیشتر فک کن
اونوقت شروع ب درس خوندن مجدد کن ف اما نه یکباره از ساعات زیاد شروع کنی ، از کم شروع کن بعد کم کم بیشتر کن تعداد ساعاتتو
زندگی تو فقط در خدا خلاصه کن
سلام
عزیزم ما اینجاییم برای راهنمایی حوصله خوندنشم داریم ولی شما هم بدون تعصب گوش بدین.
یه سوال: مشکل چشمتون به خاطر کور رنگی بود یا ضعیف بودن چشم ؟
خیلی جالبه آقا محسن/اشکان
ماجراهای شما منو دقیقا یاد مشکلات خودم تو گذشته انداخت با این تفاوت که ترجیح میدم توی پیام خصوصی اون مشکلاتمو به شما بگم ولی اینجا که هستم اینو بگم که فکر نمی کنی دیگه پرداختن به این موضوع دیگه بسته ؟
2 ماه شده دیگه همش دم از این موضوع میزنی.
من اگه دردسرهای کنکور و مابقیشو بهت میگفتم میدیدی که قضیه شما چیزی نیست.
اینی که جلسه ی کنکورتون چطور برگزار شد یا از دانشکاه ارتش به خاطر چشم رد شدین از کم کاری شما بوده ؟!؟!؟!!؟ نه دیگه چیزی که پیش اومده
یا حتی میگین "رفیقاتون" با رتبه ی فلان قبول نشدن مشکلیه که برای اوناست.
اینقدر به این مساله پرداختین نتیجش چی شد ؟
با نبش قبر این مسائل بهتر شدی یا بدتر ؟ اگه بهتر که خدا رو شکر اگرم نه چرا پس ادامه میدی؟
بگیر دوباره بخون و این چیزا رو ول کن.
ببینم وقتی دستت بشکنه یا زخمی بشه با دست شکته و یا زخمیت ور میری که دوباره دردت بگیره ؟ مسلما هیچ آدم عاقلی چنین کاری نمیکنه پس چرا در مورد اون قضایا داری چنین کاری میکنی ؟
زندگی همیشه وفق مراد ما نیست همیشه واسه ی ما نیست میبینی به ضرر ما هم عمل میکنه که همه ی ماها هم دیدیم.
با نبش قبر اون قضایا هیچی درست نمیشه بدتر هم میشه. هر چی بود دیگه گذشت جاش تو گذشتست.
امروزم اول مهره شروع کن مثل قبلت بخون. شما که میگی دارو قبول شدین صد درصد امسال با رتبه ی بهتر میتونین پزشکی قبول شین.
ادیسون که 1000 بار توی اختراع لامپ شکست خورد اونم ول کرد ؟
مسئله ای بود که پیش اومد و رفت. شمایی که باید مقاوم باشی.
امیدوارم که "حرف اضافه" براتون نبوده باشه. ولی شما هم مثل برادر کوچک تر من.
موفق و موید باشی
درسته مثل من تو کشور زیاده... اتفاقا من به خاطر این کوتاه نمیام که دیگه ازین اتفاقا واسه هیچ کی نیفته... خیلی اتفاقات بدتر از من واسه خیلیا تو حوزه های دیگه افتاد اما همینطور جواب سربالا
من از بچگی یادمه هیچوقت نذاشتم حق خودم و حتی دیگران خورده بشه و اگه خورده شده نسبت بهش واکنش نشون دادم هرچند اگه بی نتیجه باشه... مقابل این چیزا نباید سکوت کرد...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)